دریدا شخصیتی که درصدد واژگونی فلسفه است. خوانش دریدایی را با کتابی با عنوان دریدا نشر شیرازه شروع کردم. بیشترین چیزی که نظرم را جلب کرد و یک مقداری روشن بود همین تقابل های دوتایی بود که دریدا به آنها خرده می گرفت.

تقابل های دوتایی : زشت و زیبا / قدیم و جدید / خوب و بد

کتاب چندان سیر مناسبی نداشت یعنی طوری نبود که به درستی بشود مفاهیم را در کنار هم درک کرد و برخی از صفحات کتاب هم به سختی قابل خوانش بود چراکه پس زمینه سیاه و قلم سیاه در کنار هم قرار گرفته بود و باید چشم ها را در حالت زوم قرار میدادی تا قادر به خواندن می شدی.

این کتاب که تمام شد رفتم سراغ کتاب آشنایی با دریدا از پل استراترن نشر مرکز که واقعا کتاب خوبی بود البته دلیل این خوب بودن هم به احتمال زیاد آشنایی قبلی من با مفاهیم دریدایی بود.

با این کتاب توانستم یک مقدار دریدا را درک کنم. کلا دریدا می گفت که یک متن نمی تواند تنها یک معنا داشته باشد بلکه معانی مختلفی در بر دارد. به عبارتی قصد شالوده شکنی متن و نوشتار را داشت و ساختار یک نوشته را که قصد بیان مطلب خاصی داشت در هم می شکند و معانی متفاوتی را از آن مستفاد می کند.

در کنار دریدا افراد دیگری چون فوکو و بارت هم قرار می گیرند که فوکو هم به شالوده شکنی متن اعتقاد دارد ولی درک های مختلف از متن را به پارادایم های مستولی بر آگاهی وابسته می داند به عبارتی پیش فرض هایی که افراد حتی در مشاهدات خودشان هم مد نظر قرار می دهند. (اطلاعات بیشتر در کتاب چیسیتی علم)

بارت هم دم از مرگ مولف می زند و میگه که یک متن حاوی نشانه هایی است که از آن می توان به مدلول دست یافت. و دیگر کاری با مولف نیست و این خواننده است که مفاهیم را از متن بیرون می کشد.

نظر دریدا در مورد تقابل های دوتایی هم این بود که نمی شود گفت یک چیزی زیبا است و زشت نیست یعنی این دو را نمی شود از هم جدا کرد و هر کدام در کنار دیگری معنا می دهد. و در اصل همین اندیشه است که موجب یک تکثرگرایی در درک نوشته و چیز های دیگر می شود و دریدا قبلا هم چنین کاری کرده بود و حتی سرچشمه های هندسی هوسرل را به نقد کشیده بود و اعتبار هندسه را که هوسرل در اصل نوعی مسئله منتظر شهود می دانست رد می کند و تقریبا در دنیا هیچ حقیقت مطلقی قائل نیست.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها