بعد از مدت ها درسگفتار حقیقت و روش گادامر با تدریس آقای بهشتی را به پایان بردم. البته به قول ایشان این ابتدای کار هست و تازه کار شروع می شود. حدود 40-50 ساعت تدریس بود ولی حالا که قصد دارم شرحی از درسگفتار بدهم نمی دانم چطور باید شروع کنم و ادامه بدهم.

در کل حرف اول و آخر گادامر این بود که ما انسان هایی متناهی هستیم و هر کداممان می توانیم تنها به بخشی از جهان آگاهی پیدا کنیم و حتی این آگاهی هم طوری نیست که بشود به طور قطع بر آن تکیه کرد و همین مسئله موجب می شود تا ما به دیگران اجازه صحبت بدهیم و حرف های دیگران را گوش کنیم. این گفته مقداری شبیه به اندیشه زوال فراروایت ها در پسامدرنیسم است که دیگر قائل به یک روایت کلی و ضروری نیست و به روایت های جزئی اجازه حرف زدن می دهد.

یک برداشت غلطی که از گادامر می شود، این هست که برخی فکر می کنند گادامر با ترویج نگاه کثرت گرایانه قصد دارد انسان ها را دچار تشویش معرفتی کند در حالی که آقای بهشتی دقیقا به این مطلب اشاره می کند که گادامر به روشی برای یافتن تفسیر صواب از ناصواب اشاره می کند و از آن با عنوان فاصله گذاری یعنی درستی تفسیر در طول تاریخ نمایان خواهد شد.

البته سوالی که خود آقای بهشتی داشت این بود که پس چطور در اکنون و اینجا به صواب بودن تفسیر پی ببریم.

نکته آخر هم اینکه آقای بهشتی به این مطلب اشاره می کردند که هرمنوتیک یک روش نیست بلکه یک نوع بینش و گشودگی نسبت به جهان است.

همین .


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها